جدول جو
جدول جو

معنی نعیم آباد - جستجوی لغت در جدول جو

نعیم آباد(نَ)
دهی است از دهستان دامنکوه بخش حومه شهرستان دامغان، در 27هزارگزی مشرق دامغان، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 690 نفر سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و پسته و حبوبات و پنبه و انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ دِهْ)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد، در 12هزارگزی جنوب اسفراین در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 289 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات و پنبه و میوه ها، شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد با 137 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
کنایه از دنیای دیگرست. مرگ که خاتمت زندگی است و مرادف با عدم خانه و عدم زار و عدم گاه است:
کس نیامد به جهان کز غم ابنای جهان
کف زنان رقص کنان تا عدم آباد نرفت.
طالب آملی (از آنندراج).
اگر اندک حرکتی... صادر گشتی عقوبت و تنکیل آن به غیر به عدم آباد فرستادن قناعت نکردی. (ترجمه محاسن اصفهان). ظلم و عدوان از اطراف امصار و بلاد روی به عدم آباد آورد. (حبیب السیر چ طهران ص 322)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 29 هزارگزی باختر نورآباد و 19 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه. در دامنۀ کوه واقع شده. ناحیه ایست سردسیر و مالاریایی، دارای 600 تن سکنه. آب آن از چشمۀ بازگیر تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات وپشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان، سیاه چادر و قالی بافی است. دارای راه مالرو بوده و ساکنین آن از طایفۀ باولی هستند که در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان قره لر بخش میاندوآب شهرستان مراغه با 45 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان سلطان آباد بخش حومه شهرستان سبزوار، در 62 هزارگزی شمال شرقی سبزوار و 12 هزارگزی سلطان آباد در دامنۀ معتدلی واقعاست و 150 تن سکنه دارد. محصولش غلات و میوه ها و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
از دهات دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد، در 27500 گزی شمال سردشت و 14 هزارگزی مغرب جادۀ شوسۀ سردشت به مهاباد در ناحیۀ کوهستانی و جنگلی معتدل هوائی واقع است و 158 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است ازدهستان باسک بخش سردشت شهرستان مهاباد، در 6500گزی مشرق سردشت و 1500گزی جنوب جادۀ سردشت به بانه و درمنطقۀ کوهستانی و جنگلی معتدل هوایی واقع است و 279 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه سردشت، محصولش غلات و توتون و مازوج و کتیرا، شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد، در 34هزارگزی جنوب شرقی مهاباد، در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 137 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بابکن بخش تربت جام شهرستان مشهد، در 25هزارگزی جنوب شرقی تربت جام و در جلگۀ گرمسیری واقع است و 286 تن سکنه دارد آبش ازقنات، محصولش غلات، پنبه، زیرۀ سبز و شغل اهالی زراعت و مالداری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان ژاوه رود بخش رزآب شهرستان سنندج در 6 هزارگزی جنوب رزاب، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ مِ)
دهی است ازبخش حومه شهرستان یزد، در 11هزارگزی جنوب یزد، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 2569 نفر سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و نساجی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، در 16هزارگزی جنوب شرقی نیشابور درجلگۀ معتدل هوائی واقع است و 378 نفر سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم، در 10هزارگزی جنوب غربی فهرج، درجلگۀ گرمسیری واقع است و 221 تن سکنه دارد. آبش ازقنات تأمین می شود. محصولش غلات و حنا و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور، در 21هزارگزی شمال فدیشه در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 251 نفر سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و کرباسبافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ نِ)
دهی جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم با 200 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره چای و چاه. محصول آن غلات و لبنیات است. ساکنان این ده از طایفۀشاهسون میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(ظِ)
دهی است از دهات لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران. درسه هزارگزی جنوب شرقی گلندوک و به فاصله سه هزارگزی راه شوسه در دامنۀ سردسیری قرار دارد. سکنۀ آن 57 نفر است. آبش از رودخانه افجه تأمین می شود. محصولش غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت است. در ناظم آباد تپه ای وجود دارد که آثار قدیمه در آن به دست آمده است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 1 ص 221)
لغت نامه دهخدا
(نِسْ یِ مَ حَلْ لِ)
دهی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان، در 45هزارگزی مغرب نجف آباد در جلگۀ معتدل هوایی واقع است و 309 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و انگور و سیب زمینی و بادام، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاهان، در 542/5هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ ظَ)
ده کوچکی است از دهستان در کاسعیده از بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری. در این ده معدن نفت وجود دارد و اهالی با طریقۀ ساده از روی آبهای راکد نفت برای سوخت خود تهیه میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3) ، پاداش دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی). جزای نیک دادن. فان العرب تقول: اعقبت الرجل، جازیته بخیر و عاقبته، جازیته بشر، فاطلق علی الجزاء بالخیر عاقبه و علی الجزاء بالشر عقاب. (از اقرب الموارد) ، مردن و خلیفه گذاشتن پسر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). درگذشتن و خلیفه بجای گذاشتن یعنی فرزند باقی گذاشتن: اعقب فلان، مات و خلف عقباً، ای ولداً. (از اقرب الموارد). فرزند واگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، دیگ عاریتی با عقبه بازدادن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بازپس دادن عاریه گیر دیگ عاریتی را با عقبه. (از اقرب الموارد) ، حق خود و بدل چیزی از کسی گرفتن و خبر بدو رسانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خبر بدو (کسی) رسانیدن. (آنندراج) ، نیابت کسی نمودن بعد وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ’و العرب تعقب و تعاقب بین الفاء و الثاء مثل جدف و جدث’. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بازگردیدن دیوانگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دیوانگی کسی در اوقاتی برگشتن: اعقب فلاناً الطائف، کان الجنون یعاوده فی اوقات. یقال: اکل اکله اعقبته سقماً، ای اورثته’. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، از پی درآمدن. (آنندراج). از پی درآوردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی) ، در پی داشتن. (آنندراج) ، برآمدن ستاره بعد غروب ستاره، عقاب ساختن در نورد چاه، از پی خود جانشین کردن فرزند و رفتن: ذهب فلان فاعقبه ابنه، اذا خلفه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است جزو دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل و دارای 124 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و چغندرقند است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی آن گلیم و جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان زیرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور در هشت هزارگزی شمال قدمگاه. کوهستانی و معتدل و دارای 252 تن سکنۀ شیعه - فارسی است. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 240 تن سکنه دارد. از سراب گنجه و چشمه مشروب می شود. سکنۀ آن از طایفۀ نورعلی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی از دهستان فارسینج بخش اسدآباد شهرستان همدان. سکنۀ آن 124 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات، عسل و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ)
دهی از دهستان بهنام سوختۀ بخش ورامین شهرستان تهران. محصول عمده آن غلات و صیفی و چغندرقند. سکنۀ آن 817 تن. آب آن از رود خانه جاجرود تأمین میشود. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). در تاریخ قم در ذیل شعیب آباد چنین آمده است: شعیب بن عبدالله بن سعد آنرا بنا کرده است و نهر آنرا استحداث کرد و کاریز آن بیرون آورد و به نام خود نهاد. (ترجمه تاریخ قم ص 59). که شاید محل دیگری در قم باشد
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ)
دهی است از بخش خشت شهرستان کازرون. در 7هزارگزی شمال غربی کنار تخته و در جنوب رود خانه شاهپور در جلگۀ گرمسیری واقع است و 177 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه شاهپور تأمین می شود. محصولش غلات و خرما و برنج، شغل اهالی زراعت است. نام دیگر این ده ’بند حاجی محمد تقی’ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(مَرْ یَ)
دهی است از بخش ابرقو شهرستان یزد، در 3هزارگزی جنوب راه ابرقو به فخرآباد و سریزد، در جلگۀ معتدل واقع و دارای 582 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان بهنام عرب است که در بخش ورامین شهرستان تهران واقع است و 462 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان سلطانیۀ بخش مرکزی شهرستان زنجان، در 54هزارگزی زنجان و 2هزارگزی راه سلطانیه به قیدار، در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوای مرطوبی واقع است و 167 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه، محصولش غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت و گلیم بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُ تِ)
دهی از دهستان کام فیروز است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 102 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 7)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر، در 19هزارگزی شمال غربی شهرستان ملایر، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 156 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات و انگور، شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان، در 14 هزارگزی شمال رامیان، بر کنار راه فرعی گرگان به گنبد قابوس، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 425 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه، محصولش غلات و توتون سیگار و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن پارچه های ابریشمی و شال و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
زردلک، دهی است از دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک، در 40هزارگزی جنوب غربی آستانه، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات، محصولش بنشن و غلات و پنبه و انگور، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان حومه بخش زرند شهرستان کرمان، در 6هزارگزی شمال زرند در جلگۀ معتدل هوائی واقع است، 302 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و حبوبات و پسته و پنبه است. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رحیم آباد
تصویر رحیم آباد
پرندک نام جایی است
فرهنگ لغت هوشیار